هکیم

"جور دیگر باید دید"

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

بفهمد مادرت در شهر شیراز!


به قرآن گر کنی کاری به قفقاز!

بفهمد مادرت در شهر شیراز!!

مکن خبط و مکن خبط و مکن خبط!

که در دل آگه است مادر از این راز


مادر

توضیح تصویر: مادری در خانه سالمندان که مدتها بود لبخند نمیزد :(



۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

جوانا سر بتاب از پند پیران!

امروز یاد حرف حضرت حافظ افتادم که یکی از اساتید دوران راهنمایی توی دفترم نوشته بودند


« جوانا سر متاب از پند پیران    که رای پیر از بخت جوان به »

البته تفسیر غزل حضرت حافظ در حد نوشته های من نیست، ولی اگر مقصود از "پند پیران"  ریسک نکردن و درجا زدن و مجادله نکردن و کنج تنهایی پیشه کردن باشه پس همون بهتر که از این اندیشه سر بتابیم و البته اگر نبودند کسانی که از اندیشه های حجری سر تابیده اند، حالا نه اینترنتی بود نه خط تلفنی و نه هیچ پیشرفتی..
پس:  جوانا! سر بتاب از پند پیران!
برای متفاوت شدن و برای رفتن به جلو صد البته که باید متفاوت فکر کرد، متفاوت با تمام دنیا دید و عمل کرد. 
البته چه خوبه که اونقدر انتقاد پذیر باشیم تا هر حرفی رو که مغزمون پردازش کرد و نتیجه گرفت که حرف درستی یه بپذیریم و با جرئت بگیم "هی فلانی! خیلی ممنون از کمکت! حق با توست!"
 اگه این دو تا کنار هم قرار بگیره اون وقت دیگه فرقی نمیکنه که پند از پیر باشه یا جوون، اون وقت حرف حساب یه بچه رو هم با آب طلا مینویسی و میذاری جلوی چشمات رژه بره :)


با احترام تمام
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

دیگه عشقه که بازاری نداره ...


باباطاهر خریداری نداره

حالا دیگه طرفداری نداره

ولی عریان شدن سهله عزیزم!

دیگه عشقه که بازاری نداره





موافقین ۱ مخالفین ۰

دلم میخواد که درمانم تو باشی



دلم میخواد که درمانم تو باشی

رفیق روز هجرانم تو باشی

نمیرم من به مهمانی عزیزم!

به امیدی که مهمانم تو باشی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

به نام پدر

پدر ، این نماینده خداوندگار بر روی زمین نعمتی بود که تا بود قدرش رو ندونستم :(

برای کسایی که با من هم درد هستند صبر آرزو میکنم و از خدا میخوام این فرشته های آسمونی رو برای همه نگه داره.


به یاد پدری که به من لبخند آموخت
 و آموخت که در این دنیا گناهی نیست و اگر باشد، آن گناه «مردم آزاری» است..


(I)


وقتی که به لحظه ای به دنبال یکی تکیه گهم
بابای گلم بدان به یاد تو افتادم..


(II)


یک حس عجیب آمد و تنهایی هم
دنیا چه غریب آمد و تنهایی هم
در لحظه پرواز پدر از دنیا
یادم ز یُجیب* آمد و تنهایی هم


(III)


کمی آرامتر ، آه، ای وای
پدر خوب من آن بالاهاست
روی دستان شماست
کمی از سرعتتان کم کنید
به گمانم که نه،
من یقین دارم که...
او ازین تند قدم ها خسته ست...

او ازین تند قدم ها خسته ست.




*آیه ی شریفه ی امّن یجیب المضطر اذا دعاه فیکشف السوء

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰