هکیم

"جور دیگر باید دید"

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پدر» ثبت شده است

بداهه ای به یاد پدر



دیشب ترانه بودم و امشب بیاد تو

بر جای خالی تو شعر میشوم هنوز

بابا دگر بهانه جز تو ندارد این

فرزند بی پناه ِ بی قرار ِ تو

ای کاش بودی و من فدای تو

هدیه هزار نه، بیشمار میشدم

بابا هنوز وقتی که از سفر

نیمه شبی میرسم به پشت در

با حسرتی عجیب میجویمت ز پشت ِ در. 

بابا بگو به من امشب میزنی سری

آخر برای من این روز عید مزخرف است

بابا کجای دنیا تو دیده ای بی پدر پسر

شادی کند به روز ِ پدر



هادی کامل. 

موافقین ۰ مخالفین ۰

رنجیدی و نرنجاندی

سه حرف. پ د ر

یک دنیا عظمت.

راستی!

نوشته ای دیدم که سلامتی تاجی است بر سر افراد سالم که فقط افراد بیمار قادر به دیدنش هستند.

واژه ای که پدر را توصیف کند نیافتم. فقط اگر خواستید توصیفش را بشنوید، پای حرف کسی بنشینید که از دستش داده.

پدرم!

بهشت کمینه جایگاهت است!

ای که (همیشه) رنجیدی و (هیچ وقت) نرنجاندی..

روحت شاد


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به نام پدر

پدر ، این نماینده خداوندگار بر روی زمین نعمتی بود که تا بود قدرش رو ندونستم :(

برای کسایی که با من هم درد هستند صبر آرزو میکنم و از خدا میخوام این فرشته های آسمونی رو برای همه نگه داره.


به یاد پدری که به من لبخند آموخت
 و آموخت که در این دنیا گناهی نیست و اگر باشد، آن گناه «مردم آزاری» است..


(I)


وقتی که به لحظه ای به دنبال یکی تکیه گهم
بابای گلم بدان به یاد تو افتادم..


(II)


یک حس عجیب آمد و تنهایی هم
دنیا چه غریب آمد و تنهایی هم
در لحظه پرواز پدر از دنیا
یادم ز یُجیب* آمد و تنهایی هم


(III)


کمی آرامتر ، آه، ای وای
پدر خوب من آن بالاهاست
روی دستان شماست
کمی از سرعتتان کم کنید
به گمانم که نه،
من یقین دارم که...
او ازین تند قدم ها خسته ست...

او ازین تند قدم ها خسته ست.




*آیه ی شریفه ی امّن یجیب المضطر اذا دعاه فیکشف السوء

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰